پایان نامه نگاهی ادبی به سوره یوسف (ع)

+0 به یه ن

 فصل اول:
كلیات
مقدمه
بسم‌الله الرحمن الرحیم
«قرآن، نوری است كه خاموشی ندارد؛ چراغی است كه درخشندگی آن زوال نپذیرد، دریایی است كه ژرفای آن درك نشود، راهی است كه روندة آن گمراه نگردد، شعله‌ای است كه نور آن تاریك نشود، جدا كننده حق و باطلی است كه درخشش برهانش خاموش نگردد، بنایی است كه ستون‌های آن خراب نشود، شفا دهنده‌ای است كه بیماری‌های وحشت انگیز را بزداید، قدرتی است كه یاورانش شكست ندارند، و حقی است كه یاری كنندگانش مغلوب نشوند.
قرآن، معدن ایمان و اصل آن است، چشمه‌های دانش و دریاهای علوم است، سرچشمة عدالت و نهر جاری عدل است، پایه‌های اسلام و ستون‌های محكم آن است ، نهرهای جاری زلال حقیقت و سرزمین‌های آن است.»
بار دیگر خدای مهربان را شكر می‌گویم كه توفیق داد تا مدتی از عمر خود را در كنار قرآن و با قرآن باشیم و خاصعانه در درگاه ربوی‌اش مسئلت دارم كه چه در دنیا و چه در آخرت این توفیق را هرگز از من سلب ننماید و قرآن را همواره مونس و یاورم قرار دهد. مجموعة حاضر با نام «نگاهی ادبی به سورة یوسف (ع)» به عنوان پروژه تحقیقاتی پایان دوره چهار ساله تحصیل در رشته تربیت معلم قرآن كریم در دانشكده علوم قرآنی تهران، به رشتة تحریر درآمده است.
حال سؤالاتی كه مایلم پاسخ دهم یكی این است كه «چرا نگاه ادبی؟» و دیگر اینكه «چرا به سوره یوسف؟»
و اما پاسخ سؤال اول از این قرار است كه همانطور كه می‌دانیم، قرآن كریم به عنوان آخرین پیام مستقیم خداوند برای بندگان، تنها ریسمان استواری است كه می‌توان به آن چنگ آویخت و به كمك آن، در چند روزة زندگانی دنیوی از شر شرارتهای دشمنان بشریت (شیطان و جنودش) جان سالم به در برد و در پناه رحمت الهی قرار گرفت.
كتاب مقدسی كه از آن صحبت می‌كنیم، مجموعه‌ای از معانی بلند و مضامین عالی انسان سازی و هدایت آدمی به سوی رسیدن به كمال است و گویندة چنین معانی نورانی، آنها را در قالب لفظ‌های قابل فهم برای بشر درآورده و به او ارزانی داشته است.
برای رسیدن به هر نقطه بلندی، باید از راه مناسب آن عبور نمود. برای فتح هر قله مرتفعی باید دامنه آن كوه را پیمود. برای دستیابی به قلة مفاهیم ارزشمند قرآن نیز راه منطقی و عقلائی آن این است كه از دامنة الفاظ قران حركت نموده و آرام آرام بالا رفت تا به نتیجه مورد نظر رسید. الفاظ و عبارات قرآن به منزله پلكانی است كه بدون در نظر داشن آن، تصور رسیدن به بام رفیع مفاهیم قرآنی، ناممكن می‌نماید. لذا اولین گام در راه شناخت قرآن، آشنایی با الفاظ قرآن است. و این آشنایی خود مستلزم آشنایی نسبتاً كامل با زبان عربی است. چرا كه قرآن كریم «بلسانٍ عربیٍ مبینِ» آموختن این زبان و درك مقتضیات آن، یكی از ضرورتهای اجتناب ناپذیر است.
اینجانب سعی كرده‌ام با نگاه به قرآن كریم از زوایه ادبیات، تا حدودی اولین گام خود را در راه انس با قرآن بردارم. و چنان كه ذكر شد، استدلالم این است كه چگونه می‌توان ادعای «فهم» قرآن را داشت در حالیكه ذهن با فضای ادبیات عرب بیگانه باشد؟!
و این پاسخ به كسانی است كه آموختن قواعد ابتدایی زبان عربی را برای آشنایی با قرآن، امری بیهوده و راهی فرعی تصور می‌كنند و بدون جدی گرفتن صرف و نحو، اهتمام خویش را صرف آموختن اقوال تفسیری مفسران كرده‌اند. غافل از اینكه همان مفسرانی كه اینان اكنون نظراتشان را مطالعه كرده و فرا می‌گیرند، روزگاری با همین قواعد به ظاهر سادة اعلال ، دست و پنجه نرم كرده‌اند و یا اینكه مدتها از عمر خود را صرف كرده‌اند تا مثلاً اعراب محلی جملات را بشناسند و خلاصه هر كس در رابطه با علوم مختلف قرآنی، به نوعی صاحب نظر شده است، مطمئناً زمانی در قواعد ادبیات و بلاغت عربی، استخوان خرد كرده است.
و اما پاسخ سؤال دوم:
انگیزه‌های انتخاب سورة یوسف را در چند مورد می‌توانم بیان كنم:
اولاً: راهنمایی استاد گرامی‌ام به این سوره برای كاركردن، یكی از عوامل انتخاب آن ثالنیاً این سوره شامل یكی از زیباترین قصه‌های قرآن و یكی از زیباترین شیوه‌های قصه‌گویی است. و قرار گرفتن (بیش از پیش) در جریان داستان حضرت یوسف (ع) خود یكی از انگیزه‌های انتخاب این سوره بود.
ثالثاً: به نظرم رسید كه حجم این سوره با نوع فعالیت بنده كه در حد یك پروژه تحقیقات است (و نه بیشتر)، متناسب است. به این معنی كه آیاتش نه چندان زیاد است كه عملاً نتوان آنها را مورد برررسی قرار داد و نه چندان كم است كه پرداختن به آن، كمتر از حد انتظار باشد،
بیان مسئله و  اهمیت موضوع:
چنان كه ذكر شد، مسئله اصلی و مهم در انجام این تحقیق، چیزی نبوده است جز آشنایی بیشتر با فضای ادبیاتی بخشی از قرآن. از سوی دیگر، به نظر می‌رسد مطالب گذشته قدری اهمیت موضوع را روشن كرده باشد. با اینحال در اینجا در مقام بیان اهمیت پرداختن به ادبیات قرآن، مقدمتاً عرض می‌كنم كه پرودگار قادر سبحان، به موجودات این عالم، هستی بخشیده است و در این میان افراد بشر را به داشتن قوة ادراك و تعقل بر دیگر موجودات برتری داده و آنها را به داشتن قدرت اراده و انتخاب گرامی داشته است. و باز از روی مهربانی، برای هدایت انسا، هادیان و راهنمایانی از جانب خود، به سوی او گسیل داشته است. و معجزة جاویدان آخرین فرستادة خود را كتاب قرار داده است كه «تبیاناً لكلّ شیء» است. حال این ما و این قرآن. در شرایطی كه اتمام دورة‌ امتحان و آزمایش ما معلوم نیست و نمی‌دانیم چه زمانی این اختیار و قدرت انتخاب از ما سلب خواهد شد و در حالیكه شیطان و مزدورانش دست به دست هم داده‌اند تا تك‌تك افراد بشر را از صراط مستقیم خارج نمایند و آنها را تا ابد زبان كار سازند، در عین حال، با دانستن این مطلب كه تنها راه بشریت تمسك به قرآن و همچنین قرآن‌های ناطق: اهل بیت علیهم السلام) می‌باشد، به نظر شما آیا در روی این كره خاكی كاری مهم‌تر از پرداختن به قرآن و اهتمام به فهم معانی آن كه مؤثرترین كار در جهت عمل به مضامین عالی آن است، وجود خواهد داشت؟ و آیا (چنان كه ذكر شد) این مقصود جز در سایة همت به قرار گرفتن در فضای زبان عربی میسر است؟ اگر پاسخ این سؤالات منفی است، پس به روشین مشخص است كه دست كم یكی از مهم‌ترین موضوعاتی كه جا دارد تا مورد بررسی قرار گیرد، پرداختن به ادبیات قرآن كریم است. و خدا را شاكریم كه اكنون چنین توفیقی را به ما ارزانی داشته است هر چند كار ما بسیار كوچك است اما به هر حال از «هیچ» بهتر است.
مسئله دیگری كه علاه داشتم در ضمن انجام تحقیق به آن پرداخته شود، دربارة اعجاز قرآن، خصوصاً اعجاز لفظی آن بود.به این صورت كه معجزة هر پیامبری، آن‌گاه ارزش و اهمیت می‌یابد كه در میان امت آن پیامبر‌، پرداختن به آن كار، امری عادی و  رایج باشد و متخصصان زیادی در آن زمینه در جامعه فعالیت كنند و آن گاه كه معجزه بر آنها وارد می‌شوند به  مصداق این ضرب‌المثل كه : «قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری» بتوانند به آسانی میان فعالیت بشری و امر مافوق بشری تفاوت قائل شوند و اقرار به نبوت آن پیامبر الهی نمایند.  چنانكه قرآن كریم نیز در میان ادیبان و شاعرانی ظهور كرد كه خود سرآمد فضاهای عرب بودند و با اینحال به اعجاز قرآن و عجز خود از آوردن مثل آن اعتراف كردند. ما نیز امت پیامبر هستم . و حق داریم كه اعجاز قرآن را درك كنیم. لذا قصد داشتم این سؤال را مطرح كنم كه آیا بررسی نكات ادبی و خصوصاً نكات بلاغی آیات قرآن، می‌تواند ما را در جهت رسیدن به درك اعجاز قرآن یاری كند یا خیر؟
همچنین فرضیه‌ای كه قصد داشتم مطرح شود این بود كه می‌توان اعجاز قرآن را درك نمود». اما پس از مدتی دریافتم كه پرداختن به این سؤال از حوصله زمانی این تحقیق خارج است و نیاز به كار بیشتر و جدی‌تر دارد. لذا فعلاً از پرداختن به منصرف شدم و آن را به زمانی دیگر» (اٍن شاءالله نه چندان دور) موكول نمودم.
شیوه انجام تحقیق:
شیوه این تحقیق بصورت مطالعه كتابخانه‌ای و تحقیق در میان مطالب كتبی می‌باشد. در انجام این كار، ابتدا حضور آیات سوره یوسف در كتابهایی همچون «اتقان» و « مغنی الادیه» مورد بررسی قرار گرفت. همچنین از تفاسیر ادبی چون «كشاف» و «جوامع الجامع، مطالبی بصورت فیش برداری تهیه شد. نیز از تفسیر المیزان، مطالب ادبی استخراج گردید. سپس این مطالب در متن اصلی تحقیق مورد استفاده قرار گرفت.
محدودیت‌ها:
یكی از بزرگترین مشكلات این كار، كمبود محسوس منابع است. كه به خودی خود می‌تواند باعث عدم تنوع در بیان اقوال و نظرات شده و از كیفیت تحقیق بكاهد. مسئله دیگر این است كه در همان منابع موجود هم، گاه یك عبارت عیناً در چندین كتاب مختلف تكرار می‌گردد و حتی مثال‌ها بصورت مشترك جلوه‌ می‌كند كه عملاً باعث می‌شود تا مثلاً از بین دو یا سه منبع مختلف، تنها یكی مورد استفاده قرار گیرد.
مسئله دیگر (كه البته كاملاً شخصی می‌باشد) مسئلة ضیق وقت بود كه به نوبه خود باعث افت كیفیت گردید.

فهرست مطالب:

مبحث                                                                                         صفحه

فصل اول: كلیات

مقدمه ………………………………………………………………………………………………………

بیان مسئله………………………………………………………………………………………………….

اهمیت موضوع……………………………………………………………………………………………

شیوة تحقیق………………………………………………………………………………………………..

محدویت‌ها………………………………………………………………………………………………..

توضیحات………………………………………………………………………………………………….

فصل دوم: نگاهی ادبی به سوره یوسف(ع)…………………………………………………………

فصل سوم: خلاصه و نتیجه‌گیری……………………………………………………………………..

منابع و مآخذ………………………………………………………………………………………………

 

دانلود فایل



  • [ ]